۱۳۸۷ مرداد ۱۶, چهارشنبه

bachelor party


‏پسر بلژيکي‌ شوخ و شنگ ما در شرف داماد شدن است و جماعت ذکور لب طبق سنت ديرينه ميخواهند شازده داماد را ببرند بچلر پارتي‌ !

‏ارگانايزر برنامه چه کسي‌ باشد ؟ اين سرخيو ي شر همه فن حريف ! حالا اينکه بنجي‌ باشيطنت براي برايد تو بي‌ ( باربارا ) توضيح ميدهد که ريش و‏ قيچي‌ دست چه کسي‌ است و دخترک بيچاره هم با نگراني‌ هي‌ ميپرسد که حالا کجا ميخواهيد برويد و چکار ميخواهيد بکنيد و پسر ها گوش به تلفن چسبييده ‏ريسه ميروند بماند ... پا ميشوند ميروند کازينوي مونترو و بعد هم يک ديسکوتکي‌ که گويا محل رفت و آمد نسوان شنگولي‌ بوده که اسم بچلر پارتي‌ ‏را که ميشنوند آتششان تند ميشود و داماد را دوره ميکنند و ميچرخند و ميرقصند و گويا در اين بين يکي‌ از اين ملوسک ها دانه دانه تکمه هاي ‏پيراهنش را هم باز مي‌کند ( صد البته همه به گردن دي جي‌ ديسکو تک بوده که در زمان نامناسب يکي‌ از آهنگ هاي معروف استريپتيز را پخش مي‌کند‏) و حرکات اروتيکي‌ انجام ميشود و ( البته به شهادت همه حاضرين داماد ما فقط به سقف نگاه ميکرده و براي خودش ميرقصيده ) و خلاصه دوربين ها ‏به کار مي‌ افتند و صحنه ها ثبت ميشود....

‏خوب پچلر پارتي‌ است ديگر با اين رسم و رسومات.... قضيه هم با همين رقص و خنده و خوشي‌ تمام شده و رفته...

‏حالا فرداي آن روز گروم تو بي‌ عکس ها را ميبرد مستقيم مي‌گذرد کف دست برايد تو بي‌ ...

‏عروس هم بسيار عصباني‌ و ظاهرا هم همه کاسه کوزه ها سر بنجي‌ بيچاره شکسته و از ليست مهمان ها خط خورده است و قرار است از در پشتي‌ يواشکي‌ بيايد تو...

‏محض اطلاع خوانندگان :

- اين دو تا مرغ عشق واقعا همديگر را دوست دارند و ده سالي‌ است که با هم دوستند و چند ساليست که با هم زندگي‌ ‏ميکنند و حالا با شور و شوق ميخواهند عروسي‌ کنند...

- اين گرگ هم واقع پسر خوبيست ...

‏حالا بحث دوستان سر اين است که اگر عروس کار مشابهي‌ ميکرد ( تصور کنيد عروس را در حاليکه ماه پيکران رومي‌ برهنه در اطراف ش به هنر نمايي‌ ‏مشغولند ) داماد چه حسي‌ پيدا ميکرد ؟

‏گرگ که ميگويد : It would be totally ok with me !

بقيه هم يکصدا ميگويند: هه هه هه !!

‏فرانچسکو ولي‌ حرف درخور تاملي‌ ميزند ( درست است که اندر باب کارد و پنير بودن من و اين ايتاليايي‌ نخاله داستانها سر زبانهاست وليکن انصافا در‏اين يک زمينه I’m in his side !)

‏ميگويد I can stand cicila dose the same thing, anyway it's bachelor party and means nothing …but she shouldn’t show me the pictures…

‏نتيجه اخلاقي‌ : بنده همينجا اعلام مي‌کنم به افراد مربوط و حتا نامربوط ( دومي‌ محض نصيحت !) که حالا زندگي‌ است ديگر، همه مان هم ميفهميم که ‏گاهي‌ دست اين بچه از دست ادم ول ميشود و ميرود يک شيطنتي‌ مي‌کند ... ولي‌ بالاغيرتا عکسش را فردا کسي‌ نياورد به من نشان بدهد که ميروم‏خود ارتيست را از صفحه روزگار خط ميزنم ! هر کاري کرديد نوش جانتان مدارک جرم را همانجا نيست و نابود کنيد و مثل بچه هاي خوب برگرديد ‏سر خانه زندگي‌ تان !

!

۱ نظر:

Azadeh گفت...

ای جان!
باحال بود ها!!!!میگم چند سال باید طول بکشه که آدم اعتراف کنه جنبه و تحمل و پررویی مقابله با همه چی رو نداره ...!!!
خیلی باحالی!