۱۳۸۷ اردیبهشت ۹, دوشنبه

لما

‏ زنگ زد به من که داريم ميرويم بيا
‏ من بعدا ميايم شما برويد من کمي‌ کار دارم
‏ميدانم که نميخواهم بروم حوصله ندارم ناراحتم ازينکه کارم پيش نميرود حوصله جشن گرفتن هم ندارم اصلا خوش حال نيستم که بخواهم با ديگران بگويم و ‏بخندم
‏يعني‌ چي‌ که بعدا مي‌ ايم ؟ داريم با ماشين ميرويم و تو هم الان ميايي‌ ...
‏حتا حوصله مخالفت کردن هم ندارم ميدانم که بمانم هم کاري نميکنم .

‏فقط ما سه تا هستيم ؟
‏بقيه حتما الان رسيده اند
‏باران ميايد ...چقدر ما سه تا روز هاي باراني‌ با اين ماشين اينور و انور رفته ايم ... چقدر من اين آهنگ را دوست دارم احتمالا خودم هم الان دیگر دارمش ‏چرا هنوز گوش نکرده ام ...
‏بنجامين و خاوير و ادن مي‌رسند همزمان با ما...
‏آهاي شما ها دير کرده ايد ها !
‏سيگارت را تمام کن برويم تو
‏اين قانون جديد سيگار اينجا اجرا ميشود ؟
‏ميرويم تو
‏فقط ما شش نفر هستيم ؟
‏ابجوي 5 دي ال بگيريم همگي‌ ؟
‏امروز دوشنبه است ها !
‏يک روز ميخواهيم جشن بگيريم ...
‏ليوان ها را بالا ميبريم به سلامتي‌ همگي...‌ هر دو تا ليوان بايد يکبار به هم بخورند وگرنه نميشود...
‏صداي خنده هايمان بلند تر ميشود... از ته دلم ميخندم برنامه هايم يادم رفته اند...
‏ميکاييل به من گفته که تو کمي‌ گي‌ هستي‌ !
‏ناااااا ؟ خوب تعريف کن ؟ چند تا مرد را تا به حال بوسيده اي ؟
‏سه يا چهار نفر ...
‏ادن آب بخور تو مستي‌
‏ادن تو از روز اول از بنجامين خوشت ميامده راست بگو...
‏تصميم ميگيريم که ادن عاشق بنجامين است و همه ميخنديم از ته دل
‏من از همه خوشم ميايد ... لاله تو که مرا ميفهمي‌ ؟
‏من طرف تو ام ادن...
‏يک سري ديگر سفارش بدهيم ؟
من مستم
‏من هم هستم ولي‌ سفارش بدهيم ...
‏غذا ميرسد همه از غذاي هم مي‌خوريم ليوان ها بالا ميروند و خنده ها بلند تر ميشوند
‏خاوير ما را که يادت نميرود ؟
‏دارم فکر مي‌کنم که من تازه دارم لما را کشف مي‌کنم بايد يک ماه ديگر ميماندم...
‏به سلامتي‌ تو
‏به فارسي‌ چطور بگوييم به سلامتي‌
‏به س ل ا م ت ي‌
‏به سا لو ما تي‌
‏اينجا ميشود سيگار کشيد ؟
‏اوووو تو هم مگر سيگار ميکشي‌ ؟ تو که پسر خوبي‌ بودي ....
‏فقط گاهي‌ ...
‏پس فقط يک دانه هم به من بده...
‏سيگار ها دست به دست ميشود و براي هم روشن مي‌کنيم
ميخنديم و ليوان هايمان را با هم عوض مي‌کنيم... بشقاب هم را خالي‌ مي‌کنيم
‏سرخيو ميرسد ‏براي بار دهم ماجراي مچ انداختنش با من را تعريف مي‌کند ميز را خالي‌ مي‌کنيم و دوباره مچ مي‌ اندازيم ، صاحب رستوران بالاي سر ميز ما ايستاده ‏است
‏روي چه کسي‌ شرط ميبندي ؟
‏گابريلا دستم را فشار ميدهد
‏نميگذارم دستش را بخواباني‌ تو ...
‏ميخنديم و سيگار ها را دست به دست مي‌کنيم ...
‏من بستني‌ ميخواهم
‏يک سري ديگر سفارش بدهيم
‏من ديگر نيستم
‏شکلات و بستني‌ ميرسد و همه با هم شريک ميشويم...
‏ميخنديم و همه برنامه ها فراموش ميشوند...

‏چرا زياد با هم بيرون نميرويم ؟
‏تو قهرمان مني‌
‏ از ته دل ميخندم
‏بغلم مي‌کند و دستم را ميبوسد
‏ادن آب بخور تو مستي‌...
‏ميشود فردا سر کار نرويم ؟
‏زير باران مي‌ ايستديم و حرف مي‌زنيم و باز ميخنديم
‏همه همديگر را ميبوسيم و خدا حافظي‌ مي‌کنيم و میگوییم ‏تا فردا...

۲ نظر:

Mehrnoosh گفت...

منو یاد خشم و هیاهو انداخت. مخصوصا که بنجامین هم داشت.
این سبک که مکالمات و روایت از هم جدا نیستن هم جالبه.

ناشناس گفت...

mami khosh begzare doostane khoob injoory mojebe shadye adam mishand kar ham bemoghe hkodesh anjam mishe