۱۳۸۶ اسفند ۱۷, جمعه

‏جمعه هاي تنبل

‏ديديد بعضي‌ وقتا آدم کاملا بيخودي عصبانيه از دست بقيه ؟
‏من الان کاملا بيخودي عصباني‌ ام ! يعني‌ عصباني‌ نيستم ولي‌ اعصاب هم ندارم، اين روبرتو بنجامين رو اورده اينجا تو آفيس داره يه چيزي در مورد HFSS براش توضيح ميده، صداي حرف زدنشون تمرکز منو به هم مي‌زنه نميتونم کار کنم، حتا صداي تق تق کيبرد روجيتسا که اونور داره احتمالا چت ‏مي‌کنه هم اعصاب منو به هم ميريزه، برنامه هام هم که کاملا بيخودي و بي‌ دليل جواب نميدن ديگه هيچي‌ ...
‏چقدر خوبه که امروز جمعه است و روز آخر هفته است و مي‌شه اصلا کار نکرد... يعني‌ مي‌شه مثل هميشه تصميم گرفت که شنبه يکشنبه همه کاراي ‏عقب مونده رو انجام داد و به همه ميل ها جواب داد و از همه برنامه ها جواب گرفت ... بعدش راحت نشست و اينا رو نوشت و به امشب فکر ‏کرد و به اينکه تصميم گرفتي‌ که خيلي‌ اين PhD رو جدي نگيري ... و اينکه از خوشي‌ هاي کوچيک دم دست بيشتر از فکر کردن به خوشي‌ هاي بزرگ دور لذت ببري...
‏وقتي‌ هم که شنبه مي‌شه ديگه همه چيز يادت رفته و تصميم ميگيري که از دوشنبه ديگه جدي کار ميکني‌ !!

‏خيلي‌ سيستم جالبيه ولي‌ جالبترش اينه که با هر کي‌ حرف ميزنم دقيقا داره همين سيستم رو پياده مي‌کنه ! بريم ببينيم چي‌ مي‌شه آخر عاقبتش !





۱ نظر:

behzad گفت...

mishe man pinglish benevisam :P ??
dokhtari inghad asabeto bikhood kharab nakon :d pasho boro ye chaii bokhoor :D badam microphone bezar gooshet ahang goosh bede sedaye hich kasam nemishnavi :D