۱۳۸۶ اسفند ۲۸, سه‌شنبه

دوستان عزيز ناديده من


‏خريدن کتاب هم به اندازه خواندنش براي من شيرين است، حتا اگر هيچ وقت نخوانم اش ، چقدر کيف ميکنم وقتي‌ در سايت امازون اسم اريش فروم ‏را تايپ مي‌کنم و يک ليست بلند از همه کتابهايش ميبينم که يکي‌ از يکي‌ هيجان انگيز ترند، ميشود کتابي‌ را اسمش anatomy of human destructiveness است نخريد ؟ man for himself را چطور‏؟ آن هم وقتي‌ لازم نيست يک صبح تا شب در خيابان انقلاب دنبال طرف راه بيفتي‌ و بروي توي تک تک آن دخمه هاي زير زميني‌ با حسي‌ که ‏حتما چريک ها قبل از عمليات داشتند ، که مثلا کتاب جامعه باز پوپر را بخري...

‏چقدر انديشه اينجا محترمانه آزاد است، ، فکر کردن به هيچ چيزي گناه نيست و جرم نيست، هيچ محدوديتي‌ براي نقد نيست، براي شک نيست، ‏براي تفکر و جستجو نيست، ‏و از وسط همين انديشه هاي بي‌ افسار و ازاده است که هميشه بهترين راه حل ها براي پيچيده ترين مشکل هاي ادم ها پيدا شده و چقدر مطمئن ام که باز هم پيدا ‏خواهد شد...
‏عاشق اينجا هستم با ‏ آزادي بي‌ قيد و شرط فکر و انديشه اش عاشق کتاب خريدن، حتا اگر همه را نخوانم، ‏ ‏
‏حتا از فکر کردن به گذاشتنشان در قفسه کتاب هايم کيف مي‌کنم، و از فکر لذت غير قابل وصف مز مزه کردن سطر به سطر شان و اينکه چطور ‏نبوغ بي‌ حد نوسنده محصورم مي‌کند، از سرخوشي‌ شيريني‌ که حس مي‌کنم وقتي‌ که ميبينم تنها نيستم و انگار هيچ وقت هم نبوده ام ...‏تا زماني‌ که ادم هايي‌ هستند که انقدر خوبند و عزيزند و بزرگند و وجودشان براي ‏نوع بشر سودمند بوده ... حرف هاشان درد ها را تسکين داده براي مشکلات پيچيده راه حل هاي ساده داده اند و در تک تک جمله هاشان دلسوزي ‏عميق هست براي اين ادميزاد سرگردان، و اميد هست، و مدارا هست و عشق هست و همه چيز هايي‌ که با هر مرامي‌ نگاه کنيد به آن به جز خوبي‌
‏نيست...

کساني‌ که منطق شان انقدر با منطق من آشناست و دنيا را همانطور ميبنينند که من ميبينم... درست يا ‏غلطش را کاري ندارم، هماهنگي‌ و همگوني‌ را ميگويم، شاد ميشوم و سرخوش ميشوم و سرمست ميشوم وقتي‌ با هم مسلکان نديده ام گپ مي‌زنيم و‏فکرمان را پرواز ميدهيم بي‌ هيچ ترسي‌ و محدوديتي‌، به نام انسان و به حرمت انديشه آزاد ...

تولدم نزديک است، امروز براي خودم سه تا کتاب از راسل خريدم...
Principles of mathematics ,why i’m not Christian ,bertrand russell on God and religion,
‏خيلي‌ خوشحال ام، حتا اگر نخو انمشان، حتا اگر فقط بگذارمشان در قفسه کتاب هايم و هر شب که نگاهشان مي‌کنم حس کنم که با دوستان عزيز ناديده ‏ام به هم لبخند مي‌زنيم و تنها نيستيم ...

هیچ نظری موجود نیست: